اَرشتات؛ ایزد بانوی من

دفترچه یادداشت شخصی

اَرشتات؛ ایزد بانوی من

دفترچه یادداشت شخصی

اَرشتات؛ ایزد بانوی من

اشتاد یا ایزدبانو اشتاد
در اساطیر ایران نام یک ایزدبانو است که ایزد روز بیست و ششم هر ماه نامیده می‌شد.
واژهٔ اشتاد در اصل ارشتاد یا ارشتات بوده که در گذر زمان به اشتاد تبدیل شده‌است.
ارشتات به معنای راستی و درستی است

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۴ آبان ۹۵، ۲۱:۵۸ - خانه سلامتی
    لایک

۲۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

نماز خدمتی

am in | پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۷ ب.ظ

هفته اول بعد آموزشی بود و تازه تقسیم شده بودم تو یگان

افتاده بودم تو یه شهر کوچیک تو مازندران

جمعه شد و نمازش

رئیسمون اومد و کلید که تو هم باید بیای

هرچی گفتم نه گفت بابا تو افسر مملکتی و فلان بریم و اینا

خلاصه رفتیم و داخل مسجد که شدیم صف اول چنتا آخوند و فرماندار و بخشدار و فرمانده انتظامی و سپاه (همرو بعدا شناختم) و خلاصه هرچی آدم کله گنده نشسته بودن

رئیسم اصرار که پیش من واستا

راضیش کردم که پشت سرش بمونم

نماز که شروع شد بعد اقامه دستمو که گذاشتم رو شکمم دیدم یهو حدود 200 جفت چشم داره نگاهم میکنه

نماز ظهر رو به هر عذابی بود خوندم

و برای عصر نموندم

جیم زدم بیرون

بعد نماز رئیس اومده میگه مرد حسابی چرا نگفتی

میگم یه ساعت اصرار کردم نیام که



خلاصه انگار یزید مائیم

  • am in

بریم آباز

am in | چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۳۴ ب.ظ

به سورنا میگیم با بودا (پویا) میری اهواز؟ میگه نه

گفتیم با حالا (سارا) میری؟ میگه نه

میگیم با عجیج (عزیز) میری؟ میگه نه

میگیم با امین میری؟ میگه بریم


رَخِب (رَفیق) خودمه :دی

  • am in

عمه خانم

am in | سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ب.ظ

توضیحات اولیه: اینجا رسم داریم موقع جشن عروسی یه نفر از خانواده داماد مامور میشه که از خونه عروس یه چیزی یواشکی کش بره تا بعدا بدن به عروس به عنوان خوش یمنی

مثلا کاسه ای قاشقی لیوانی چیزی


توضیحات ثانویه: ماهی شور شمالیا رو حتما دیدین

این ماهی شور وقتی که تازه هست بوی خیلی تندی داره و گاهی اوقات حتی خیلی نامطبوع هم میشه


الان در مورد این رسم یه خاطره شنیدم که کلی خندیدم

موقع عروسی عموی پدرم یکی از عمه هاش مامور به جا آوردن رسم میشه

بعد عروسی که میان خونه میبینن کل خونه رو بوی تند ماهی شور برداشته

اینور رو بگرد اونور رو بگرد میبینن بله عمه خانم گرامی چون چیز دیگه گیر نیاورده از توی خُم ماهی شور (بشکه ای که توش شور میزارن) یدونه ماهی شور کش رفته و آورده برای عروس :))


کلی خاطره دارم با ماهی شور میگم حالا ;)

  • am in

توت فرنگی

am in | دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۵ ب.ظ

توت فرنگی محلی محصول باغ عموم



اینم اصل جنس تقدیم به دوستان آنارشیستم

پ.ن: یه توصیه عکاسی، گاهی نگاتیو زیباتر از اصل عکسه

  • am in

کسی میدونه ماده 13 چیه؟

am in | يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۱۷ ب.ظ

یه روزی رفته بودم سلمونی

تازه نوبتم شد و نشستم و سراج داشت بند کاور رو میبست که یهو دیدم یکی زد رو شونم

برگشتم دیدم فهیم (پسر دائیم)

فَفَم چطوری؟ اینجا اومدی چیکار (چه سوال مسخره ای)

گفت اومدم موهامو کوتاه کنم خب

آفرین، بابا خوبه؟ مامان اینا خوبن؟ چه خبرا؟

خوبن مرسی

یه الدنگی اومد تو و نشست رو صندلی انتظار و همین که باسن مبارک گرم شد سیگارشو باهاش آتیش کرد

ماها هیچی نگفتیم شاید به خاطر اینکه خودمون آلوده ایم به هر نوعی و به آلودگی دیگران اعتراضمون نمیاد

این بچه یهو برگشت گفت کسی میدونه ماده 13 چیه؟

من که رفتم تو فکر که خدا ماده 13 چیه و این چی بود پرسید

که سراج یهو گفت نمیدونم

منم گفتم نمیدونم

و الدنگم گفت منم نمیدونم

گفت اونجا زده

چشمم افتاد به تابلویی که به دیوار بود

"ماده 13 قانون اماکن عمومی: استعمال دخانیات در اماکن عمومی ممنوع میباشد"


الدنگ با سیگارش دود شد و ماهم خندمون گرفت و آفرینی گفتیم به این بچه ساده و باهوش

  • am in

دوتا پا

am in | شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۵ ب.ظ

هفته پیش جمعه صبح زود آفتاب داغ تابستونی افتاد رو صورتم و باعث شاید بهترین خاطرم با مادرم شد

پاشدم رفتم صورتم رو شستم و نشستم صبحونه خوردن مادرم داشت تلوزیون نگاه میکرد

گفت اینا که برا خودشون رفتن بیرون بیا ما هم دوتایی بریم بیرون

اولش اون حس تنبلی گفت نه و بعدش باشه

نقشه اول این شد لباس بپوشیم و راه بیفتیم سمت دریا

گفت با ماشینای عبوری بریم گیسوم

منم گفتم باشه تا یکم خرت و پرت بگیرم جمع و جور کن بریم

رفتم زغال گرفتم یکم چیپس و تخمه هم جور کردم و یهو چشمم به سهیلای ددی افتاد (به دوو سیلو جناب پدر میگیم سهیلا)

اومدم بالا گفتم مامان سوئیچ سهیلا کجاست گفت روی اوپنه و منم شیر شدم برای اولین بار بشینم پشت فرمون ماشینمون

خلاصه مامانم پایه بود اون روز

رفتم و از طرف راه محلی خودمون راه دریا رو پیش گرفتیم

یه جاهایی گم شدیم و اشتباه رفتیم آخه جاده روستائی بود و بالا پایین داره

ولی بالاخره دریا

عاشق دریام به همه میگم کوه دوست دارم تا نفهمن عاشق دریام و حسودی نکنن

چه میدونم من اینجوریم خب

سریع مشغول زغال شدم و آتیش راه انداختم و بعد نیم ساعت جوج آماده شد و زدیم به بدن

چایی بخوریم؟ ع قند کو؟ چایی آوردیم ولی بقیشو یادمون رفت

یکم اینور برو اونور برو نشد خلاصه

مامان بریم دیگه؟

آره بریم الان بچه ها میان

جمع و جور کردیم و راه خونه

آخیش هیچ جا خونه خود آدم نمیشه

ساعت چنده؟ یک و ربع ...



بهترین تفریح سه ساعته با مادرم

عاشقتم مامان

  • am in

شهر بارونی

am in | جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ

♫♫ تو هر شهرِ دنیا که بارون بیاد

خیابونی گم می شه تو بغض و درد

تو بارون مگه می شه عاشق نشد ؟

تو بارون مگه می شه گریه نکرد ؟

مگه میشه بارون بباره ولی

دل هیشکی واسه کسی تنگ نشه؟

چه زخم عمیقی توی کوچه هاست

که بارون یه شهر به خون میکشه

تو هر جای دنیا یه عاشق داره

با گریه توبارون قدم میزنه

خیابونا این قصه رو میدونن

رسیدن سر آغاز دل کندن

هنوز تنهایی سهم هر عاشق

چه قانون تلخی داره زندگی

با یه باغی که عاشق غنچه هاست

چجوری میخوای از زمستون بگی

یه وقتا یه دردایی توی دنیا هست

که آدم رو از ریشه میسوزونه

هر عشقی تموم میشه و میگذره

ولی خاطره اش تا ابد میمونه

گاهی وقتا یه جوری بارون میاد

که روح از تنِ دنیا بیرون می ره

یکی چترِ شادیشو وا می کنه

یکی پشتِ یه پنجره می میره

تو هر جای دنیا یه عاشق داره

تو هر جای دنیا یه عاشق داره

با گریه توبارون قدم میزنه

خیابونا این قصه رو میدونن

رسیدن سر آغاز دل کندن

هنوز تنهایی سهم هر عاشق

چه قانون تلخی داره زندگی

با یه باغی که عاشق غنچه هاست

چجوری میخوای از زمستون بگی ♫♫



بارون و من و تنهایی

چه حس دلپسندی

  • am in

موهاش دریا بود

am in | پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۳ ب.ظ



  • am in

فرشته

am in | چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۳ ب.ظ

هر سال ایران باستان به ۱۲ ماه و هر ماه به سی روز که هرکدام دارای نام ویژه‌ای می‌باشند و هر ماه به ۴ بخش تقسیم می‌گردد. دو قسمت اول دارای هفت روز و دو قسمت دوم دارای هشت روز می‌باشند. در این گونه تقسیم بندی روزهای نخست به نام آفریدگار که به ترتیب اورمزد و دی بآذر و دی بمهر و دی بدین می‌باشند جای دارد. جدول زیر چگونگی قرار گرفتن روزها را نشان می‌دهد: ۱.اورمزد، وهمن، اردیبهست، شهریور، سپندارمزد، خورداد، امرداد. ۲.دی بآذر، آذر، آبان، خور (خیر)، ماه، تیر، گوش ۳.دی بمهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، ورهرام، رام، باد ۴.دی بدین، دین، ارد، اشتاد، آسمان، زامیاد، مانتره سپند، انارام

نام‌های سی روز ماه که از اوستا سرچشمه گرفته با چم (معنی) هر یک از آنها:

  1. اورمزد: ساده شده اهورا مزدا
  2. بهمن: اندیشه نیک
  3. اردیبهشت: بهترین راستی و پاکی
  4. شهریور: شهریاری نیرومند
  5. سپندارمزد: فروتنی و مهر پاک
  6. خورداد: تندستی و رسایی
  7. امرداد: بی مرگی، جاودانی
  8. دی بآذر: آفریدگار
  9. آذر: آتش، فروغ
  10. آبان: آبها، هنگام آب
  11. خور: آفتاب، خورشید
  12. ماه: ماه
  13. تیر: ستاره تیر، ستاره باران
  14. گوش: جهان، هستی
  15. دی بمهر: دوستی
  16. مهر: دوستی، پیمان
  17. سروش: فرمانبرداری
  18. رشن: دادگری
  19. فروردین: فروهر، نیروی پیشرفت
  20. ورهرام: پیروزی
  21. رام: رامش، شادمانی
  22. باد: باد
  23. دی بدین: آفریدگار
  24. دین: بینش درونی
  25. ارد: خوشبختی، دارایی و خواسته
  26. اشتاد: راستی
  27. آسمان: آسمان
  28. زامیاد: زمین
  29. مانتره سپن:گفتار نیک
  30. انارام: فروغ و روشنایی بی پایان
  • am in

آهوی من کو

am in | چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ

میخوام برم کوه شکار آهو 

تفنگ من کو 

وای عزیزم تفنگ من کو


بالای بومی، 

کفتر پرونی، 

بالای بومی، 

کفتر پرونی

شستت بنازم، عزیزم، خوب می پرونی


روی چو ماهت، تیر نگاهت، برده دل از من، 

عزیزم، 

چشم سیاهت

برده دل از من، 

عزیزم، 

چشم سیاهت


بالای پشتی، عاشق رو کشتی

بالای پشتی، عاشق رو کشتی

با خون عاشق، عزیزم، نامه نوشتی


هر دم بگردم، درّه به درّه، 

مانند آهو، عزیزم، گم کرده گله

مانند آهو، عزیزم، گم کرده گله

  • am in