موجیم و نازیم که خروشیم
- ۰ نظر
- ۲۲ آبان ۹۵ ، ۲۳:۰۱
ای که گفتی مرو اندٖر پی خوبان زمانه
ما کجائیم در این بحر تفکّر، تو کجایی
سعدی
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
مولانا
دیشب #سورنا مهمون ما بود
برای اولین بار خرمالو دید و یه نرمشو دادم خورد
میگه چیه این
میگم خرمالو
میگه خرمالوی بم :))
بچه از این وانتیا شنیده که با بلندگو داد میزنن خرمای بم
چرخ نیلی بچرخ فعلا
یه مغازه ای بود که پسر از پدرش اجاره کرده بود و چندین سال بود که قصابی میکرد توش
برادر طلافروشش میاد و مغازه رو از پدر میخره و به برادرش هم میگه برو دنبال جای دیگه
قصاب قصه ماهم میره دوتا مغازه بالاتر رو اجاره میکنه تا مشتریهاشو از دست نده و سردرش مینویسه سوپ رگوشتآقای الف
بعد نوسازی مغازه مورد اشاره
برادر میاد و توی مغازه یه قصابی میزنه و سردرش هم مینویسه سوپرگوشت آقای الف
خلاصه داستانی شده آز دنیا که حتی راضی هستیم نون برادر روهم آجر کنیم
اُفتاده به حُوضِ دلم آن ماهی عشقت
فیروزه ایی و سُرخ چه پیوند قشنگی...
محمود افهمی
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد، فدای چشم سیاهت...
شهریار