خواب
آری صنما بهانه خود کم بودت
تا خواب بیامد و ز ما بر بودت
خوش خسب
که من تا به سحر خواهم گفت
فریاد ز نرگسان خواب آلودت
- ۰ نظر
- ۰۳ مهر ۹۵ ، ۰۸:۳۳
آری صنما بهانه خود کم بودت
تا خواب بیامد و ز ما بر بودت
خوش خسب
که من تا به سحر خواهم گفت
فریاد ز نرگسان خواب آلودت
در شهر مرده بادها
زنده باد اندیشه نیک
وقتی همه جا پر است از دل سیری
عاشق بشوی غریب تر می میری
یادت نرود! به مردم این دنیا
دریا بدهی، کویر پس می گیرى...!!
وحید برزگر
یه نونوایی بربری هست توی محلمون
شاطرش آقا کامبیز
یه داستان جالب داره
کم سن و سال که بوده عاشق دختر همسایشون میشه
هر روز از مدرسه فرار میکرده تا موقعی که دختره از مدرسه مرخص میشه این زودتر براش نون گرفته باشه و بهش بده
آخرش به دختر قصه نرسید ولی شد شاطر نونوایی
گاهی یه تصمیم بدجور مسیر زندگیمون رو عوض میکنه
امیدوارم انتخاب هام به سمت خوب میل کنه
از من انتظار نداشته باش
من خودمم از خودم دست کشیدم
کار سختیه به اینجا رسیدن
سر صبحی یه نفر کنار خیابون ازم سوال پرسید آقا شنیدم اینجا یه آبشار دارین، قشنگه؟
دیدم لهجه داره
ازش پرسیدم از کجا اومدی
گفت اهواز
گفتم مرد حسابی هزار کیلومتر روندی و اومدی سر همین 10 کیلومتر گشادیت گرفته؟
قانع شد و رفت ببینه
گاهی نزدیک هدف میزنیم رو ترمز جایی که حتی لازم نیست گاز بدیم و خلاصش هم کنیم میرسیم بهش
یکی از بزرگترین لذتهای دنیا طی کردن مسیر با دوست هم کلاسیه
لذتی که همه عمرم ازش محروم بودم
توی مدرسه های ابتدایی و راهنمایی که 5 دقیقه هم از خونمون فاصله نداشتیم
و این لذت رو نمیفهمیدیم
با دوست باید رفت و دوستی کرد
دبیرستان
امان از دبیرستان
دبیر که نه، هنرستانی شدم با زور و جبر و اصرار
هر روز صبح ساعت 6 صبح کنار خیابون منتظر اون مینی بوس های بنز قدیمی که 35-40 کیلومتر منو ببره تا مدرسه
تو مدرسه به خاطر غیر خودی بودن همیشه موجب دردسر
بعد مدرسه که ساعت 3 عصر میشد تا برسم به کلاس کنکور میشد 4 و کلاس تا 7 و برگردم خونه میشد تقریبا 9 شب
جایی برای دوست و دوستی و دوست داشتن میمونه
بزارید بچه هاتون دوست و رفیق داشته باشن
بچه شیطون سالمه، بچه ها رو مریض بار نیارین
یه جا خوندم که اگه دوست همجنس خودتون که باهاش ندار هستین ندارین عمرتون بر باده
الان که فکر میکنم هیچ دوستی ندارم
حتی کسایی که 3-4 سال باهم هم خونه بودیم و نون و نمکمون یکی بود الان که زنگ میزنم یا پیام میدم بهشون جواب بی جواب
شاید مشکل از شخصیت گند منه
عروسیا رو یکی رفتم دوتا نرفتم
خب نشد که برم
یه دفعه سرباز بودم
یه دفعه دوزار ته جیبم نبود جوری که رفتنم صدبار بدتر از نرفتنم بود
یادم نمیاد با دوستی تفریح رفته باشیم فراغ از وابستگیا
یا دانشجویی بوده یا مال اون موقع ها
از دوران مدرسه که طبق شرایط واقعا چرت عمرم هیچ دوستی ندارم
هرکدوم یه طرف دنیا پخشیم یه سری روی خاک و یه سری زیرش
دلم یه دوست میخواد که حداقل باهم قدر یه قدم زدن وقت بزاریم
امروز ندانم ز چه مست آمده ای
کز اولِ صبح، مست مست آمده ای
گر خونِ دلم خوری ز دستت ندهم
زیرا که به خونِ دل بدست آمده ای
مولوی
تو باشی و من و گیلان و جنگل
سه تار و نغمه ی مرغان و جنگل
دلم یک کلبه میخواهد ، کمی شعر
اجاق و کتری و باران و جنگل...!